خانه‌ی موقتی



در کشوری زندگی کنی که پیچیدن طنین الله اکبر در فضا

چه وقت اذان

چه شامگاه بیست و یک بهمن

باعث جریان اکسیژنِ خاصی در ریه هات بشه

که غنی شده به حس امید

امید به آینده ای سبز


پ.ن. : نعمت های زیادی هست که گاهی زیاد بودنشون باعث میشه بعد یه مدت کم رنگ بشن.



تو شونزده سالگی برای اولین بار تصمیم گرفتم که به صورت جدی به یه مسئله از یه زاویه ی متفاوت با چیزی که همیشه بهمون گفته شده نگاه کنم ، اون مسئله هم گروهک منافقین یا مجاهدین خلق بود و طریقه ی جذب اعضا به گروه و.این کار باعث شد هر وقت چیزی شنیدم دیگه راحت قبول نکنم و سعی کنم از زاویه مقابل هم به مسئله نگاه کنم حتی در مقابله با افراد هم گاهی سعی می کنم خودم و رفتارهام را از نگاه اون ها ببینم. این کار باعث میشه گاهی به عکس العمل اون ها در مقابل رفتارهام حق بدم!!!

روش خوبیه، باعث میشه نگاه آدم به دنیا با اون هایی که طوطی وار حرف های دیگران را قبول و تکرار می کنند یکی نباشه

ومن این سبک را فعلا دوست دارم :)

و اما اصل موضوع:

متولد اورشلیم یه مستند خوبِ که بهت اجازه میده دیدت بازتر بشه و از نگاه یه اسرائیلی هم به یه ایرانی و به خود اسرائیل نگاه کنی.

مستندهایی که شمقدری ساخته را دوست داشتم ؛چه میراث آلبرتا 1و2و3 و چه انقلاب جنسی و سی سه سال سکوت و.

دوست داشتید "ازینجا" میشه دیدش


یکی از کارهایی که در دید آدم نسبت به دنیا اثر خیلی زیادی می تونه داشته باشه این هستش که زمان انجام یک کار، فقط همون کار را انجام بده!!!نه این که فیزیکش در مکان حضور داشته باشه اما فکر و ذهنش در حال پرواز به دور عالم هستی باشه

فایده اش این هست که آدم میاد در حال و انسان باحالی میشه!

راهش هم تمرین هست با تمرکز روی فعالیت های خیلی روتین

مثلا:

پیاده روی آگاهانه: توجه به فشار قدم ها ،حرکت دست ها ،منظره ها، صداها ،بوها.
غذا خوردن آگاهانه : به رنگ و بو و دمای غذا دقت کردن موقع جویدن حسش کنیم !و بدرقه اش کنیم به سمت مری.

و بهتر از این ها میتونه تنفس آگاهانه ،شنیدن آگاهانه و کلا افزایش خودآگاهی.

 

 

 
تکمله :پست های طعم دار! تلاش های من هست واسه تغییر نگرشم به دنیا و این جا نوشتنش صرفا جهت به اشتراک گذاشتن مطالبی هست که یاد گرفتم واسه دوستایی که دوست دارن دیدشون را عوض کنند :)
ان شاءالله ادامه داره.با ما همراه باشید :))

 

+قبل از تصمیم به تغییر  بهتره خودت را بشناسی تا بهتر بدونی ضعف ها و قوت هات چی هست.

 

 

مرتبط :طعم گیلاس
 

یکی از کارهایی که باعث میشه دید آدم نسبت به دنیا تغییر پیدا کنه این هستش که زمانی که داره یه کاری انجام میده فقط همون کار را انجام بده!!!نه این که فیزیکش در مکان حضور داشته باشه اما فکر و ذهنش در حال پرواز به دور عالم هستی باشه

فایده اش این هست که آدم میاد در حال و انسان باحالی میشه!

راهش هم تمرین هست با غعالیت های خیلی روتین

مثلا:

پیاده روی آگاهانه: توجه به فشار قدم ها ،حرکت دست ها ،منظره ها، صدا ها ،بوها.

غذا خوردن آگاهانه : به رنگ و بو و دمای غذا دقت کردن موقع جویدن حسش کنیم !و بدرقه اش کنیم به سمت مری.

 

پست های طعم دار! تلاش های من هست واسه تغییر نگرشم به دنیا و این جا نوشتنش صرفا جهت به اشتراک گذاشتن مطالبی هست که یاد گرفتم واسه دوستایی که دوست دارن دیدشون را عوض کنند :)

+قبل از تصمیم به تغییر  بهتره خودت را بشناسی تا بهتر بدونی ضعف ها و قوت هات چی هست.



By solace.blog.ir

یکی از کارهایی که باعث میشه دید آدم نسبت به دنیا تغییر پیدا کنه این هستش که زمانی که داره یه کاری انجام میده فقط همون کار را انجام بده!!!نه این که فیزیکش در مکان حضور داشته باشه اما فکر و ذهنش در حال پرواز به دور عالم هستی باشه

فایده اش این هست که آدم میاد در حال و انسان باحالی میشه!

راهش هم تمرین هست با غعالیت های خیلی روتین

مثلا:

پیاده روی آگاهانه: توجه به فشار قدم ها ،حرکت دست ها ،منظره ها، صدا ها ،بوها.

غذا خوردن آگاهانه : به رنگ و بو و دمای غذا دقت کردن موقع جویدن حسش کنیم !و بدرقه اش کنیم به سمت مری.

 

پست های طعم دار! تلاش های من هست واسه تغییر نگرشم به دنیا و این جا نوشتنش صرفا جهت به اشتراک گذاشتن مطالبی هست که یاد گرفتم واسه دوستایی که دوست دارن دیدشون را عوض کنند :)

+قبل از تصمیم به تغییر  بهتره خودت را بشناسی تا بهتر بدونی ضعف ها و قوت هات چی هست.



By solace.blog.ir

یکی از کارهایی که باعث میشه دید آدم نسبت به دنیا تغییر پیدا کنه این هستش که زمانی که داره یه کاری انجام میده فقط همون کار را انجام بده!!!نه این که فیزیکش در مکان حضور داشته باشه اما فکر و ذهنش در حال پرواز به دور عالم هستی باشه

فایده اش این هست که آدم میاد در حال و انسان باحالی میشه!

راهش هم تمرین هست با غعالیت های خیلی روتین

مثلا:

پیاده روی آگاهانه: توجه به فشار قدم ها ،حرکت دست ها ،منظره ها، صدا ها ،بوها.

غذا خوردن آگاهانه : به رنگ و بو و دمای غذا دقت کردن موقع جویدن حسش کنیم !و بدرقه اش کنیم به سمت مری.

 

پست های طعم دار! تلاش های من هست واسه تغییر نگرشم به دنیا و این جا نوشتنش صرفا جهت به اشتراک گذاشتن مطالبی هست که یاد گرفتم واسه دوستایی که دوست دارن دیدشون را عوض کنند :)

+قبل از تصمیم به تغییر  بهتره خودت را بشناسی تا بهتر بدونی ضعف ها و قوت هات چی هست.



By solace.blog.irv

یکی از کارهایی که باعث میشه دید آدم نسبت به دنیا تغییر پیدا کنه این هستش که زمانی که داره یه کاری انجام میده فقط همون کار را انجام بده!!!نه این که فیزیکش در مکان حضور داشته باشه اما فکر و ذهنش در حال پرواز به دور عالم هستی باشه

فایده اش این هست که آدم میاد در حال و انسان باحالی میشه!

راهش هم تمرین هست با غعالیت های خیلی روتین

مثلا:

پیاده روی آگاهانه: توجه به فشار قدم ها ،حرکت دست ها ،منظره ها، صدا ها ،بوها.

غذا خوردن آگاهانه : به رنگ و بو و دمای غذا دقت کردن موقع جویدن حسش کنیم !و بدرقه اش کنیم به سمت مری.

 

پست های طعم دار! تلاش های من هست واسه تغییر نگرشم به دنیا و این جا نوشتنش صرفا جهت به اشتراک گذاشتن مطالبی هست که یاد گرفتم واسه دوستایی که دوست دارن دیدشون را عوض کنند :)

+قبل از تصمیم به تغییر  بهتره خودت را بشناسی تا بهتر بدونی ضعف ها و قوت هات چی هست.



By solace.blog.ir

یکی از کارهایی که باعث میشه دید آدم نسبت به دنیا تغییر پیدا کنه این هستش که زمانی که داره یه کاری انجام میده فقط همون کار را انجام بده!!!نه این که فیزیکش در مکان حضور داشته باشه اما فکر و ذهنش در حال پرواز به دور عالم هستی باشه

فایده اش این هست که آدم میاد در حال و انسان باحالی میشه!

راهش هم تمرین هست با غعالیت های خیلی روتین

مثلا:

پیاده روی آگاهانه: توجه به فشار قدم ها ،حرکت دست ها ،منظره ها، صدا ها ،بوها.

غذا خوردن آگاهانه : به رنگ و بو و دمای غذا دقت کردن موقع جویدن حسش کنیم !و بدرقه اش کنیم به سمت مری.

 

پست های طعم دار! تلاش های من هست واسه تغییر نگرشم به دنیا و این جا نوشتنش صرفا جهت به اشتراک گذاشتن مطالبی هست که یاد گرفتم واسه دوستایی که دوست دارن دیدشون را عوض کنند :)

+قبل از تصمیم به تغییر  بهتره خودت را بشناسی تا بهتر بدونی ضعف ها و قوت هات چی هست.



By solace.blog.ir

شکل اول :

پاییزه؛ میگه ساعت ده بیا بریم با هم فلان فروشگاه را بهم نشون بده! ساعت ده میشه خبری نمیشه ،ده و نیم میشه باز خبری نمیشه، پیام میدی چی شد جواب نمیده! تا یازده و نیم!! که دارم میام! ساعت دوازده میاد سر قرار بدون هیچ توضیح و عذرخواهی. ( اعتراض نمی کنی چون باردار است و.)

زمستونه؛ میگه ساعت یازده بیا بریم پیاده روی، محل قرار میشه ورودی پارک ، ساعت یازده و بیست دقیقه میشه باز نمیاد زنگ می‌زنی پس کجایی؟!! میگه تو راهم! می رسه باز هم بدون توضیح و عذرخواهی. اعتراض میکنی که این رفتار نه از مسلمانی است (چون می‌دانی اهل دین هست) و نه از اخلاق (که شک داری  اهل این یکی باشد) میگه آخه داشتیم فلان کار (که کاری بسیار بی وقت و غیر ضروری است) انجام می دادم و.

 

شکل دوم :

تابستونه؛ با هم قرار داریم چند دقیقه قبلش تماس می گیره که یکمی دیر میرسه سر قرار، ده دقیقه از ساعت اصلی قرار نگذشته که میبینی با عجله میاد و کلی عذرخواهی بابت تاخیر و شروع به توضیح که میکنه میبینی اگه جای اون بودی شاید اصلا قید قرار را میزدی.

 

چی میشه که واسه بعضی این تصور هست که همه ی دنیا به اون ها بدهی دارند!

 


یه زمانی یه دوره ای را تو یه موسسه ای شروع کردم! با جو کلاس آشنا نبودم با اون موسسه هم و همین طور با سبک تدریس! و .چون مربی جلسه‌ی اول گفته بود ما این‌جا بر اساس استانداردها درس میدیم هر‌چی میشد می گفتم خب لابد باید همین‌جور باشه !   مدتی بعد از همون دوره با یه مربی دیگه کلاس گرفتم. کلاسش بر خلاف قبلی زمان بندی دقیق‌تری داشت و در کل کلاس مفیدتری بود راستش حس خوبی ازین موضوع بهم دست نداد ازین که دوره ی قبل هرچی پیش اومد بدون این که قدمی برای تغییرش بردارم   خیال کردم خب همینه دیگه و سعی کردم خودم را با شرایط وفق بدم و حتی اذیت هم بشم! .بعد یاد این جمله افتادم : به جای این که دنیا را فرش کنی کفش پات کن!حس کردم این قدر این جمله ملکه ی ذهن من شده که تو هر شرایطی قرار بگیرم سعی می کنم خودم را با اون شرایط هماهنگ کنم و خیلی کم پیش اومده که در جهت تغییر شرایط پیرامونم بربیام*

شاید برای خیلی جاها این ملکه خانم خوب فرمون بده اما خیلی وقت ها هم هست که عاقبت فرمون دادنش ضربه مغزی شدنه

بعضی وقت ها مثل این می مونه که بخوای یه فیل را تو یه لیوان جا بدی.شدنیه؟   

گاهی آدم دوست نداره کفش پاش کنه .نه به اندازه ی کل دنیا .اما به اندازه ی خونه ی خودت.به اندازه اتاق هات .میتونی که فرشش کنی و با خیال راحت پا راه بری؟

خواستم به این برسم که گاهی آدم چون از شرایط دیگه خبر نداره خیال می کنه همیشه و همه جا همین جوره و گاهی بعضی شرایط این قدر الکی سخت هستن و روی فرد فشار میارن که بهش آسیب جدی میرسه و استعداد هاش میسوزه یا زمانش هدر میره و.

+بعضی شرایط از ذهن و درون آدم میان .هرچقدر هم که محیط عوض بشه باز همونه .مگر این که ذهن عوض بشه

+این پست موارد استثنا را شامل نمیشه پس به همه چی نمیشه تعمیمش داد!

 

*پست نوشته شده در دی ماه 95  ویراستاری!! در آذر 98  = من الان این ویژگی را در وجودم کم رنگ و کم رنگ تر کردم


 

این قسمت از گفت‌وگوی تنهایی را خیلی دوست دارم ! و بارها بهش گوش دادم .

گفت‌وگو با هنگامه قاضیانی .

زمانش سی دقیقه و شانزده ثانیه است!

+این فایل فقط صوت هست اگر تصویرش را هم دوست داشتید ببینید اینجا :)

 


مقدمه:

بچه تر که بودم چشم زخم یا شور چشمی را خرافاتی حاصلِ فکرِ یک سری انسانِ بدبین و اهل فرافکنی می دانستم که برای اتفاقاتی که از سرِ اشتباه خودشان رخ داده، دنبال مقصر یا دلیلی غیر از دلیل واقعی می گردند تا حس بهتری پیدا کنند.

اصل ماجرا:

یک بار داشتم پوست پرتقالی را با چاقو می کندم که چاقو به شکل مسخره ای از دستم در رفت و به صورت اسلوموشن! تا حوالی چشمم آمد یک دوری زد! و برگشت به ظرف. چند ثانیه ای بین جمع حاضر سکوت حاکم شد.بعد همه ی حضار به اتفاق فرمودند : صدقه بدهید بلایی بود که دفع شد ازین نظریه خوشم آمد .بلا!. دفع بلا. صدقه برای دفع بلا. بعدتر با رفع بلا آشنا شدم .بلایی که قرار بوده بیاید اما به دلیلی مثل صدقه مادی یا معنوی! از تو دور شده بدون آن که تو متوجه شده باشی و.اما چشم زخم را همچنان دوست نداشتم .تا اینکه اتفاقاتی برایم شروع به رخ دادن کردند که من دلیلی برای آن ها پیدا نمی کردم برای همین برای تسکین خودم حس کردم بهتر است من هم به شور چشمی افراد معتقد بشوماما نه در حد افراطی فقط در حد صدقه و جدیدترها(تحت تاثیر یک سخنرانی!) اسفند دود می کنم برای دور کردن :.

هرچه بیشتر میگذرد و دایره معاشرتم با افراد وسیع تر میشود‍‍‍‍‍‍‍‍♀️بیشتر با عمق اعتقاد افراد به مسئله چشم شور!مواجه می شوم.(.وسیع شدن دایره معاشرت یعنی معاشرت با آدم های جدید از فرهنگ ،درجه اعتقادی، و مدرک تحصیلی خیلی متفاوت از همدیگه)

حالا شمایی که مورد اتهام شور چشمی قرار گرفته ای( مستقیم یا با زبان بدن) اندکی جلوی زبان خودت را بگیر و از محسناتی که در شخصی میبینی چیزی نگو. اندکی ذوق کردنت را خفه کن تا مردم دچار توهم نشوند شاید اصلا از شوری چشم تو نبود که بعد از قربان صدقه هایت برای دست و پای بلورین بچه ی مردم یهو موقع آب خوردن آب پرید به گلویش و دوتا سرفه کرد شاید چشم آن یکی به او گرفته که ساکت بوده و فقط به او نگاه می کرده است!

و ای شمای چشم ترس از چشم شور لطفا اندکی به مدارک قاب کرده ات نگاه کن و حداقل برای حفظ پرستیژ خودت وقتی مهمانان محترمی داری، صبر کن وقتی تشریف بردند اسفند دود کن که چشم نخوری ایشالا! نه این که وسط مهمانی بروی و خیلی ناشیک و خیابانی(متضاد شیک و مجلسی ) اسفند را بیاوری و دودش را فوت کنی سمت مهمان بینوایا وقتی مهمان بی نوا از سر کم تجربگی برای زیبایی نداشته بچه شما ذوق کرد اذکارتان را اندکی نامحسوس تر زیر لب بگویید و فوت کنید! و در آخر این که لطفا فامیل دور طور به تخته بکوبید و در جواب بگویید کیه! تا مهمانتان ناراحت نشود از حرکت قرون وسطایی شما

 


 


دریافت

حجت الاسلام عالی/ ۹دی


وقتی با چهره‌ی غمگین دارن آمادم می‌کنند که خبر- شهادت سردار سلیمانی- را بهم بدن.و من که می‌فهمم خبر خوبی قرار نیست بشنوم یه فکر ترسناک میاد تو ذهنم.وقتی میگن چی شده، طبیعی برخورد می‌کنم!!! چون به خبر ترسناک تری فکر کرده بودم و دیگه این که این حالت برای من طبیعیه! و چند ساعت یا حتی چند روز بعد از شوک خبر وارده بیرون خواهم اومد .اما تنها چیز نگران کننده در لحظه برای من یه چیزه و اون یه چیز واسم جنگه .به نظرتون از جنگ باید ترسید؟؟؟ من جنگ را شنیدم .نه بودم ،نه دیدم .‌.فقط پس لرزه هاشو چشیدم.هیچ کس دوست نداره نا آرومی را .هیچ کس دوست نداره سختی زیادتر از اینو .فرقی که ایران ۵۹ با ایران ۹۸ داره چهل سال مقاومت همه جانبه است این چهل سال حرکت در مسیر از بعضی بد جوری انرژی گرفته و خستشون کرده.وضعیت کشور ما در حال حاضر شده مثل یه بچه ای که مدتیه تب شدید داره و تبش پایین نمیاد ، نیاز داره به پرستار ها و دکترای دلسوز،  نیاز داره به آرامش و سکوت .این که این مدت دووم آورده واسه دست نوازشی بوده که پدرش روی سرش کشیده الان اگه این بچه ی بیمار باز در معرض یه بیماری جدید قرار بگیره انرژی بیشتری از دست میده و رنج مضاعف بهش تحمیل میشه. درمون درد این بچه فقط یه نفرن.کاش بیان(الان واقعی داری میگی؟ یا چون نگرانی؟اگه بیان قدرشونو میدونیم؟فکر نکنم.چرا فقط موقع سختی یادت میاد ایشونو؟)

 

                                                   

+از جنگ نباید ترسید.

 

 


وقتی میگی کشورمو دوست دارم حست نسبت بهش میشه خونه،خونه‌ای که مطمئنی صاحب داره. بعد هم تو و همه‌ی دیگه میشید خواهر و برادر، خواهر و برادرها (در یک خانواده‌ی سالم) حتی اگه با نظرات پدرشون جور نباشن حتی اگه قوانین حاکم به خونه را یکی درمیون قبول داشته باشن حتی اگه سلایق همدیگه را نپسندند و گاهی جنگ و دعوا هم داشته باشن حتی اگه .اما می‌دونند که وقتی خانواده تو شرایط سخت و پر استرس قرار داره باید کنار هم باشند کینه‌های گذشته را بذارن واسه بعد سر فرصت از خجالت هم دربیان!

اما من امروز به اسم وطنم به برادر و خواهرم بد گفتم، عکس‌هایی که واسه یه سری دیگمون قداست داشت پاره کردم و سوزوندم .به اون یکی خواهرم که نمی دونم چرا دیگه نتونست شرایط ایرانو تحمل کنه و رفت از سر بچگی یه حرف نا‌مربوطی هم موقع خداحافظی گفت تا تونستم تیکه انداختم.اون یکی خواهرم که تو یه برنامه تلویزیونی اشتباهی حرف دلش را بلند زد تیکه تیکه کردم . به تک تک برادر خواهرهام به جرم پست گذاشتن برای شهادت سردار و سقوط هواپیما و اعلام ناراحتی شون تا تونستم ناسزا گفتم و.این منم؟ من عاشق وطنم هستم؟ با این همه شوق و مهربونی و ادب؟ اونم الان!

ایران واسه‌ی همه‌ی ماست نه فقط برای من که رهبرم تو کل کشورم تنها نقطه‌ی نورن واسم ،نه واسه اونی که قدر این پدر مهربونو نمیدونه و بی ادبی میکنه.کاش واقعا حس خواهر و برادر داشته باشیم بهم! نقد کنیم اما بازیچه دست ت نشیم .

 

+سعی کردم بتونم حرفم را خلاصه بگم؛ امیدوارم تونسته باشم منظورمو برسونم.


 


دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 20 ثانیه

 

+

 چگونه مثل یک شتر دو ساله باشیم!


این استوری‌ها درباره ی فیلمی هست که خبر ۲۰:۳۰ از لحظه‌ی اصابت  موشک‌ها به پایگاه عین الاسد پخش کرده .همین استوری‌ها را هم نباید راحت و بدون تحقیق قبول کرد.از هرجایی تغذیه نشیم .

 

 

 

بی ربط به پست : در هفته ای که گذشت،همگی بزرگ شدیم!


"حالا که این طور شد" چیست؟

"حالا که این طور شد" یک قسمت از وجودِ بعضی از افراد است که در زمان غلیان ،فرد ویژگی‌های لجبازی و انتقام جویی را بروز می‌دهد و اندکی نامهربان و خشمگین می‌شود. اکثر اوقات ذهن این افراد درگیر این است که در جواب رفتار فلانی چه پاسخ درخوری بدهند که حسابی از خجالتش دربیایند.

 

آیا محدوده‌ی سنی خاصی را شامل می‌شود؟

از آن جایی که "حالا که این طور شد." 95  درصد اکتسابی است -و نه ارثی- می‌شود گفت از حدود دوره‌ی نوجوانی در فرد شروع به بروز می‌کند و اگر فردِ درگیر خودش نخواهد ،تا پایان عمر همراه او باقی خواهد ماند.به نظرم این افراد تا پایان عمر در گروه سنی ج یا د باقی می‌ماند.

 

آیا درمان دارد؟ (توضیح دهید لطفا:))

بله؛ فقط کافی است فرد خودش بخواهد "حالا که این طور شد" نباشد و در صورتی که اتفاقی افتاد که احساس کرد این قسمت از وجودش می خواهد شروع به غلیان کند، اندکی صبر کند،یک نفس عمیق بکشد خودش را کنترل کند و سعی کند مهربان باشد و با هرفکر لجوجانه یا انتقام جویانه‌ای که سراغش آمد مبارزه کند و این کار را ادامه دهد تا زمانی که مطمئن شود دیگر ازین فکرها به ذهنش خطور نمی کند.

 

_______________________________________________________________________________________________________

امروز داخل استوری‌های پیج زهرا صمدی آهنگ توحید  امیر کریمی را شنیدم و پرتاب شدم به سااال ها پیش.

 

و افراد دارای این تیپ شخصیت در زمان عود ویژگی لجبازی و انتقام جویی را بروز می دهند و اندکی نامهربان و خشمگین می شوند.

 



By solace.blog.ir


این پست حاصل توجه! من به زن هایی هست که تا حالا تو زندگیم دیدم. چند توصیه به ظاهر ساده اما کاربردی برای جوانان :) (قبلش اینم بگم که این توصیه ها  دو طرفه اس! و واسه خانم هام می تونه مفید باشه) توصیه های اخلاقی و نه فقط اسلامی

1. از دست پخت!( یا هر هنر دیگه) یک خانم تعریف خاص نداشته باشید مخصوصا اگه همسرتون در این زمینه مهارتی نداره و خزانه ی محبتش از جانب شما در این زمینه خالیه (مخصوصا در حضور خود اون خانم)

2. تا جایی که امکان داره تلفن همراه تون را از شماره همکار ، دانشجو و فامیل مونث نامحرم خالی نگه دارید در دراز مدت میتونه باعث ایجاد سوءظن بشه.

3. در حضور مادرتون از نوعروسش تعریف نکنید! شما به قصد اینکه محبت این دو تن را افزایش بدید این کار رو انجام میدید اما مادرتون حس می کنه گل پسرشو داره از دست میده و.

4. با خانم های دیگه در صورت غیر وم صحبتی نداشته باشید! گرم نگیرید و بلند نخندید! این مورد واسه نو عروس ها حساسیت زاتر هستش حتی نسبت به محارم آقا!!!

5. همسرتون را از محبت سیراب کنید! از دادن هدیه در حد توان بی دلیل و با دلیل از تشکر واسه زحمتاش . از احترام بهش در جمع این کار باعث میشه حساسیتش به رفتار شما به زن های دیگه کم و کمتر بشه چون قلبا مطمئن میشه خودش شخص اول زندگی تونه.

6. در کارهای خانه مشارکت داشته باشید! منزل، هتل نیست!

7. بچه برای هر دو نفر هست نه فقط برای مادرش!

8. ویژگی های مثبتش را در ذهنتون پر رنگ کنید و هر از گاهی بهش بگید! با این کار هر وقت رفتار بدی دیدید ازش می تونید سریع یه ویژگی مثبتشو یادتون بیارید.

9. اگه سرتون به هر دلیلی خیلی شلوغ هست (کار و تحصیل ) این اطمینان را بهش بدید که الویت اول زندگیتون اونه و این تلاش ها واسه مهیا کردن شرایط زندگی بهتره  واسه اون.

 

دیگه چی؟! میشه ادامه اش داد دوست داشتید این لطف را داشته باشید :)

 

پ.ن.:می خواستم این پست را ننویسم

بعد از نوشتن می خواستم نشرش ندم  اما حس کردم نوشتن و نشر دادنش خیر است و نه شر .

 

عیدتون مبارک :)


دارم به این فکر می‌کنم اگه از همه‌ی دستاوردهای انقلاب بگذرم! و فقط به یک دستاورد بخوام افتخار کنم اون دستاورد پاک بودن خیابان‌های کشور از آدم‌های مستی است که از بار و کازینو و. بیرون اومدن و حالت‌های غیر انسانی دارن. اینکه خواسته و ناخواسته خیلی از جوون‌های ایرانی مصون بودن ازینکه درگیر دغدغه‌های پایین بشن و این خودش باعث بشه که فکرِ جلا دادن روحشون بیفتن و این جوری کمتر به پوچی برسن یا حتی به فکر جلا دادن هم نیفتاده باشن، همین که وقتی خسته و از همه جا رونده شدن راهکار هایی غیر از مصرف الکل بیاد تو ذهنشون خودش کلی حسنه!

دغدغه هامون متعااالی :)

 

تکمله :

گر می نخوری طعنه مزن مستانرا /بنیاد مکن تو حیله و دستانرا

تو غره بدان مشو که می مینخوری/صد لقمه خوری که می غلام‌ست آنرا

 
:دی
+بعضی نعمت ها  از اول به چشم نمیان تا وقتی از دستشون بدی
 
ادامه مطلب

هم نشین موافق یه نعمته .این یعنی یک نفر یا چند نفر تو زندگیت حضور داشته باشن که خط فکری ،اعتقادی و اخلاقیت باهاشون هماهنگ باشه! این جوری معاشرت لذت بخشه و هر بار می‌بینیشون کلی اطلاعات و حرف های دل نشین بهم میزنید و موقع خداحافظی شارژِ شارژید.

اما خب نمیشه گفت اگه هم نشین های موافق نداشته باشی نعمت نداری! اتفاقا شاید بشه گفت این یکی از اون یکی نعمت بیشتری داره!  این که هر بار نظرات و اعتقاداتت به چالش کشیده بشه و تو نیاز به فکر بیشتر داشته باشی و بری مطالعاتت را بالا ببری، این که مدام تائید نشی و فکر نکنی خیلی کارت درسته و. شاید هم نشین موافق بسیار آرامش بخش باشه اما هم نشین غیر موافق رشد آورتره.

 

البته قبول دارم بعضی وقتی ها دلت میخواد طرفو بذاری روی مود سایلنت! این قدری که حس میکنی فقط میخواد نظرات خودش را بگه نه این که حرف های تو را هم بشنوه ولی. :(

:)

هم نشین هاتون موافق و گاهی هم نا موافق :)

و

الحمدلله علی کل نعمه !

 


آقای محمودی و بانو دارای چهار فرزند هستند.

فرزند سوم از حمایت مالی و عاطفی شدید والدین برخوردار است! گاهی هم خودشان کمک نمی کنند، خودش درخواست می کند و می گیرد. این فرزند دارای فرزند هم می شود و فرزندان او باز هم از حمایتی بیشتر از بقیه نوه ها برخوردار است.

 

آقای صمیمی و بانو داراری سه فرزند هستند.

یک پسر و دو دختر . طبق قانون نانوشته ای که افراد با دید بسته و عصر حجری! دارند فرزند پسر حکم ولیعهد را دارد و در خانه سلطنت می کند به قولی گوشت غذا برای اوست آبگوشتش برای دختر ها. بعد از ازدواج حمایت مالی چند برابری از او می شود این در حالی است که یکی از دختر ها از مشکل مالی رنج می برد.

 

آقای اکبری و بانو دارای دو فرزند هستند.

هر دو فرزند جنسیت یکسان دارند. از نظر مالی از هر دو نفر به حد توان و با عدالت حمایت می شود اما از نظر عاطفی نود درصد محبت و توجه برای یکی از فرزندان است و این توجه و محبت حتی بعد از ازدواج و فرزند دار شدنشان هم ادامه دارد.

 

 

 

مشکل این موقعیت ها چیست؟

والدین دست خودشان نبوده!!! و عاشق و واله یکی از فرزندان شده اند .

فرزندی که توجه وافر دریافت می کند از موقعیت خود لذت برده و اگر خدا ترس نباشد و همه چیز را محدود به همین دنیا بداند هیچ وقتِ هیچ وقت لب به تذکر نگشوده و به والدینش نمی گوید که هوای خواهر/برادر را هم داشته باشید.

فرزندان دیگر چون از ابتدا همین بوده عادت کرده اند و گاهی غرکی میزنند  اگر هم اذیت بشوند اما محجوب به حیا باشند ترجیح میدهد سکوت کنند و تحمل .

 

راه حل چیست؟ اصلا راه حلی دارد ؟

شاید تحمل

شاید غر

شاید.

 


برای مادربزرگ وجودم یه خونه ساختم تا توصیه های گرانبارشون را اونجا جمع آوری کنم و زیاد بتونم مرورش کنم

می خواستم خودم آدرسش را بیارم به خانه هاتون و تقدیمتون کنم اما چون اصلا در این زمینه روحیه ی ورزشکاری ندارم و تحمل ضایع شدن ندارم ترجیح دادم این جا به اطلاعتون برسونم تا هر کدوم از دوستان که مشتاق بودن بفرمایند و.

لینکش را اینجا نذاشتم چون واسم مهمه بدونم کی می خونتش!

 

 

پیشاپیش : قدمتان به روی چشم تشریف بیارید خوشحال میشیم. :)

نظر(ها!) تائید نمیشن!

 

*پست موقت


عیدتون مبارک :)


الان درست چهار سال و نه ماه میشه که نتونستم بیام به دیدارتون .

نتونستم با پای جسمم داخل رواق‌هاتون قدم بزنم، نتونستم با چشم سرم ضریح و گنبدتون را ببینم.اما تا دلتون بخواد با پای دل راهی حرم‌تون شدم. هر وقت حس غربت گرفتم با حضور قلب بیشتری سلامتان دادم سلامی که من بیچاره از شنیدن جوابش عاجزم اما مطمئنم جوابی داره. هر وقت سلام دادم دیگه غربت واسم رنگ باخت .آغوش شما که دور و نزدیک نداره. سایه لطف و کرمتون که مسافت نمیشناسه.

هر وقت دلم تنگ میشه یاد حرف‌های آقای د میفتم که بهمون می‌گفتن وقتی دلتون برای یه معصومی تنگ میشه اون معصوم بیاد شما هستن آقای د حرف‌هاشون سند و مدرک داشت الکی! حرفی نمی‌زدند برای همین میدونم که شما هم به یاد منید و این فکر  منو غرق خوشی میکنه این قدری که میگم خوبه! تو چقدر خوشبختی که الان مدت‌هاست امامت به یاد تو هستن.

 

آقای من

امام مهربانم

از راه دور سلام.

چقدر ما خوشبختیم که شیعه به دنیا اومدیم.


 

در آخرهای مطالعه‌ی کتاب همواره یکی از نزدیکانم در سرم می‌گشت .اهل واجبات و محرمات هست اما مستحبات را خیلی مایل نیست به خاطر همین هم هیچ وقت ادعای دین دار بودن از او ندیده‌ام هر چند که رفتار دین‌دارانه بسیار دارد. نه یک‌بار غیبت کسی را کرده است نه از شنیدن غیبت خوشش میاید، نه زمانی که تحت فشار زیاد بوده ادب را کنار گذاشته نه تهمت زده نه خود خواسته دلی را رنجانده نه . به قدری هست که نتوانم بشمارم. به لطف خدا همواره دلی داشته پر از گذشت و محبت و هرگاه کسی در حقش بد کرده نادیده گرفته با این که به قدر کافی ویژگی عالی داشته تا به آن بنازد و بگوید " او کیست که به خودش جرات داده که همچین رفتاری با من انجام دهد" .سرش به کار خودش است و به لطف خدا تا کنون قدم‌های موثری برای پیشرفت علم برداشته .هیچ گاه ندیدم دغدغه شهادت داشته باشد حتی یک بار که از عالمی خواسته بود تا برایش دعا بفرمایند بعد از شنیدن دعای عالم که دعا برای شهادتش در رکاب امام زمان بود متعجب شده بود و حتی اندکی هم خوشش نیامده بود از این دعا.اما من مطمئنم به واسطه ی گذشت‌هایی که در برابر اذیت‌های آدم‌های فوق مدعی در دین داری دارد رزقش همان می شود که آن عالم دینی برایش خواست.

 

 


با صدای پر غم لیست داروهای تجویزی دکتر را میگویدداروهایی که مصرفشان بین خیلی از هم سن و سال هایش رایج است.اما.غم صدایش از چیست؟ ازین که این داروها خبر از قدم گذاشتن به آخرین مرحله ی زندگی دنیایی را میدهد؟ یا اینکه دلش برای آن بدن قبراق چند سال پیشش تنگ شده؟ بدنی که برای درست کار کردن نیاز به دارو نداشت!

 

با صدای پرغم و چهره گرفته لیست داروهای تجویزی دکتر را میگوید.داروهایی که باید از الان که جوانست تا کهنسالی هر روز مصرف کند درست مثل غذا.دلیل اندوهش چیست؟ این که بدنش برای داشتن عملکرد صحیح نیاز پیدا کرده است به چند عدد قرص آن هم در این سن؟.یا انتظارش را نداشته و دوست ندارد این عضو جدید را بپذیرد؟

 

با صدایی معمولی و نسبتا آرام داروهای تجویزی دکتر را می‌گوید .داروهایی که مصرفشان بین افراد بالای پنجاه سال رایج است اما برای سن او نه. چرا مثل بعضی غم ندارد؟شاید چون از بچگی از بیماری و درد دور نبوده و مصرف چند دانه قرص را نشانه ی ضعف نمی‌داند. شاید چون می‌داند که ما قرار نیست ابَر انسان باشیم بدنمان هم کارخانه نیست.ایده آل گرایی اش را ساکت کرده و داروهایش را پذیرفته درست مثل غذا.

 

با صدایی سرشار از غرور داروهایش را نشان می دهد و می گوید تن و روح من که سالم است برای مراقبت از سلامتی چند تا قرص تقویتی‌ هم مصرف می‌کنم! .اما،این همه غرور در صدایش برای چیست؟چه اطمینانی دارد که چند وقت دیگر خدای نکرده جسم یا روحش درگیر نشوند و محتاج دارو؟ یا حتی بالاتر از دارو!

 

این پست تقدیم می شود به همه ی پیران، میان سالان،جوانان،نوجوانان ،کودکان،خردسالان و حتی نوزادانی که دارو مثل غذا،هوا و امید برایشان واجب است .

 

منبع عکس

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

واردات کالا از چین و ترخیص کالا TirSamp دهاتي خودکار بیک Phillip یه روز شاید بخونی! blog Web دانلود جدیدترین فیلم و سریال های ایرانی و خارجی دوبله فارسی رایگان فیلم تی وی برنامه نویسی